بهاربهار، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

بهار دختر کوچولوی خشگل من

خوابیدن بهار روی سینه باباش

امشب سه شنبه 23 شهریور هست و بهار 10 ماه و 20 روز شده که شده همه زندگی من و مامانش عصر که اومدم خونه دیدم مامان بهار حسابی عصبانی بود بخاطر اینکه از زیر سینک ظرفشویی آب بیرون ریخته بود و حسابی همه جا رو کثیف کرده بود و میگفت بهار هم بدو بدو اومده تو آشپزخونه و چند بار سرش داد کشیدم من اومدم خونه بچه م از بغل من پایین نمیومد از ترسش و مامانش هم رفت سراغ آشپزخانه و تا شب با کلی غرغر تمیزش کرد... آخر شب وقتی میخواستیم بخوابیم و بهار هم خوابش گرفته بود، مامانش دوباره رفت توی آشپزخونه و من هم یه کم باهاش بازی کردم تا خسته شد و بعدش هم اومد سر کوچولو موفرفریش رو گذاشت روی سینه من و من هم یه کم تکونش دادم و حدود 5-6 دقیقه بعد چشمهاش رو هم ...
27 شهريور 1395

قهر کردن بهار

امروز 15 شهریوره و بهار خانوم ده ماه و دوازده روز هست که زندگی ما رو حسابی شیرینی کرده شب بهار رو بردم پارک و بعد که اومدیم خسته شد و بعد از چند دقیقه خوابش برد حدود ساعت ده بیدار شد و مامانش میخواست بهش غذا بده ولی بخاطر اینکه یه کم خرابکاری کرده بود و خیلی وقت بود که عوضش نکرده بودیم، من بهش گفتم اول عوضش کن و بعد بهش غذا بده خلاصه مامانش برد که عوضش که ولی بهار که هم گشنه ش بود و هم مثل هرشب که میخوابه یه کم بداخلاق شده بود، شروع کرد حسابی گریه کردن و تقلا کردن برای فرار از شستشو... من هم سریع بعد از اینکه مامانش عوضش کرد بغلش کردم و یه کم که راه بردمش آروم شد و دیگه گریه نکرد و نشستیم که بهش غذا بدیم ولی بهار خانوم با مامان...
21 شهريور 1395
1